عشق واقعي
نوشته شده توسط : میثم قبادی

يكبار دختري حين صحبت با پسري كه عاشقش بود ، ازش پرسيد :

چرا دوستم داري ؟ واسه چي عاشقمي ؟

پسر : دليلشو نميدونم . . . اما واقعا" دوست دارم .

دختر : تو هيچ دليلي رو نمي توني عنوان كني . . . پس چطور دوستم داري ؟

چطور ميتوني بگي عاشقمي ؟

پسر : من جدا" دليلشو نميدونم ، اما بهت ميتونم ثابت كنم .

دختر : ثابت كني ؟ نه ! من ميخوام دليلشو بگي .

پسر : باشه باشه !!! ميگم . . . چون تو خوشگلي ،

صدات گرم و خواستنيه ،هميشه بهم اهميت ميدي ،

دوست داشتني هستي ، با ملاحظه هستي ، به خاطره لبخندت .

دختر از جوابهاي اون خيلي راضي و قانع شد ،

متاسفانه چند روز بعد اون دختر تصادف وحشتناكي كرد و به حالت كما رفت .

پسر نامه اي رو كنارش گذاشت با اين مضمون :

عزيزم گفتم به خاطره صداي گرمت عاشقتم اما حالا كه نميتوني حرف بزني ، ميتوني ؟

نه ! پس ديگه نميتونم عاشقت بمونم .

گفتم به خاطره اهميت دادنها و مراقبت كردنهات دوست دارم اما حالا كه نميتوني برام اونجوري باشي ، پس منم نميتونم دوست داشته باشم .

گفتم واسه لبخندات ،براي حركاتت عاشقتم اما حالا نه ميتوني بخندي نه حركت كني پس منم نميتونم عاشقت باشم !

اگه عشق هميشه يه دليل ميخواد مثل همين الان ،پس ديگه براي من دليلي واسه عاشق تو بودن وجود نداره .

عشق دليل ميخواد ؟

نه معلومه كه نه !!

پس من هنوز هم عاشقتم .

عاشق واقعي هيچوقت نميميره

اين هوسه كه كمتر وكمتر ميشه و از بين ميره

" عشق خام و ناقص ميگه : من دوست دارم چون بهت نياز دارم "

" ولي عشق پخته ميگه : بهت نياز دارم چون دوست دارم "

" سرنوشت تعيين ميكنه كه چه شخصي وارد زندگيت شه ،

اما قلب حكم ميكنه كه چه شخصي در قلبت بمونه "

 




:: بازدید از این مطلب : 367
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 23 آذر 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست